مدتیست که معاونت محترم نیروی انسانی قوه قضاییه در راستای سیاست های جذب و گزینش قضات مرحله جدیدی را به پروسه جذب اضافه نموده با عنوان مرحله سنجش شخصیت داوطلبان منصب قضاء.آنچه مسلم است اضافه شدن این مرحله به مراحل جذب و گزینش قضات امری مبارک و قابل تحسین است و به حکم عقل و منطق برای منصب قضاء وجود شخصیت سالم اجتناب ناپذیز و لازم است.اما سوال اصلی این است که معیار شناخت شخصیت سالم برای قضاوت چیست؟دین مبین اسلام و آموزه های قرانی چه کسی را دارای شخصیت سالم می داند و ویژگی های شخصیت سالم چیست؟آیا باوجود نوپا بودن مرحله جدید سنجش شخصیت در جذب و گزینش قضات معیارهای اسلامی و قرانی رعایت می گردد؟برای پاسخ به این سوالات لازم است با شخصیت سالم و تعریف آن از دیدگاه اسلام آشنا شویم.
در بینش اسلامی آدمی از همان بدو تولد دارای ساخت روانی اولیهای است که بدان فطرت گفته میشود. واژه فطرت در واقع اشاره به مجموعهای از دانشها و آگاهیهایی دارد که در طول حیات انسان به تدریج آشکار میشوند و نقش خود را در رفتار انسان نمایان میسازند. ویژگی اصلی این دانشها، غیر اکتسابی بودن آنهاست. از نگاه اسلام نیز بخشی از خصوصیات شناختی و عاطفی انسان جنبه فطری دارد. دانشهای فطری انسان، برخلاف غریزه، تحت تأثیر محیط قرار گرفته و دگرگون میشوند. در کنار مقوله فطرت، آموزههای اسلامی همواره بر عقلانیت نیز تأکید کردهاند. در واقع، وجود قوه عقل به عنوان کانون ارزیابی و تحلیل مسائل، نشان از این مسئله دارد که آدمی تحت سیطره مطلق محیط و امیال خویش نیست و قدرت تغییر و دگرگونی در این قلمروها را دارد. در آیاتی از قرآن کریم از جمله آیه 84 سوره اسراء به مفهوم شاکله اشاره شده است: «بگو هر کسی بر شاکله خویش عمل میکند و خدای شما به کسی که راهش از هدایت بیشتری برخوردار است داناتر است». در این آیه، منشاء اعمال و رفتار انسان شاکله وی در نظر گرفته شده است. با اندک تأملی در آیه فوق میتوان چنین استنباط کرد که شاکله، همان شخصیت است. در فرهنگ واژگان، برای مفهوم شاکله معنای مختلفی همچون خلق و خوی، طریقت، نیت، هیئت، ساخت و... ذکر شده است. هر چند در این میان دو مفهوم هیئت و ساخت از اصلیترین معانی شاکله به شمار میآیند. حال اگر بخواهیم تعریف دقیق از شاکله یا همان شخصیت ارائه دهیم، میتوانیم به این تعریف بسنده کنیم: شاکله عبارت است از ساخت و هیئت واحد روانی انسان که در اثر تعامل وراثت، محیط و اختیار شکل گرفته است، به گونهای که محرکهای محیطی را منطبق با خود تفسیر کرده و در مقابل آنها به شیوهای خاص پاسخ میدهد
به بیان قرآن، شخصیت سالم از اظهارنظر درباره چیزی که نمیداند پرهیز میکند. (نور: 15): فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیَما لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ. (آل عمران: 66) تشنه آموختن به منظور رشد است. (کهف: 66) پیش داوری نمیکند و اهل تحقیق است. (زمر: 18) حق را مخفی نمیکند و حقیقت را میگوید، حتی اگر بر علیه خود یا نزدیکانش باشد. (بقره: 42؛ نساء: 135؛ انعام: 152) رفتار وی با شناخت و عواطف او هماهنگی و سازگاری دارد؛ لذا دورنگی، ریا و نفاق ندارد. روراست و راستگو است. (احزاب: 24؛ صف: 3-2؛ آل عمران: 167) اهل رعایت حد و مرزها و قوانین است، (نحل: 128؛ اعراف: 96) حتی اگر در تنگنا بیفتد، دست به ستم یا قانون شکنی نمیزند. (طلاق: 2) در مشکلات وقار و صبر خود را از دست نمیدهد. (بقره: 177؛ معارج: 5) ضمن سازگاری با محیط، در حد توان به رفع اشکالات محیط میپردازد. (هود: 88) برای جبران اشتباهاتش تلاش میکند. (نساء: 17) رفتار متکبرانه ندارد. (لقمان: 18) در حفظ حریم و احترام دیگران کوشاست؛ لذا غیبت، تمسخر، عیب جویی و هرزه زبانی نمیکند، حتی به بهانه شوخی. (حجرات: 12-11) آنچه از دیگران انتظار دارد، خودش عمل میکند. (بقره: 44) در تعامل با دیگران منصف است. (هود: 85) کم کاری نمیکند. (مطففین: 3-1) مردم آزار و ضد اجتماعی نیست، از خشونت پرهیز میکند و رفتار نرم و توأم با مهربانی دارد. (احزاب: 58؛ آل عمران: 159؛ آل عمران: 134) آرام سخن میگوید و آرام رفتار میکند. (لقمان: 19) آسایش دیگران را بر آسایش خود ترجیح میدهد. (حشر: 9) سخاوتمند و دست و دل باز است، (حشر: 9) اما از حق خود و حق مظلوم دفاع میکند (نساء: 148؛ شوری: 41؛ بقره: 279؛ نساء: 75) و اگر نتواند حق خود را بگیرد، از جایگاه ظلم بیرون میرود (هجرت میکند). (نحل: 41) اگر به او بدی شود، حداکثر به همان اندازه پاسخ میدهد نه بیشتر، (نحل: 126) اما ترجیحاً از بدی دیگران میگذرد (نحل: 126؛ شوری: 43) و در حالت بهتر، بدی را با خوبی پاسخ میدهد. (رعد: 22 و قصص: 54) به دیگران نیکی میکند و نیکی آنان را با نیکی پاسخ میدهد (رحمن: 60) و ترجیحاً نیکی دیگران را با نیکی بالاتری پاسخ میدهد. (نساء: 86) اگر به کسی نیکی کرد، او را با منت نمیآزارد. (بقره: 264؛ مدثر: 6) برای افزایش احساس ارزشمندی خود، دیگران را تحقیر نمیکند. (زخرف: 54) رفتار نمایشی ندارد. (انفال: 47؛ ماعون: 6) اجتماعی است و تک روی و انزوا ندارد. (آل عمران: 103) به نحو مؤثر ارتباط برقرار میکند و یک شنونده فعال است؛ (زمر: 18) - جالب آن است که در این آیه به جای کلمه یسمعون (شنیدن) از کلمه یستمعون (گوش دادن) استفاده شده که نشان دهنده شنیدن فعال است - جا را برای حضور اجتماعی دیگران تنگ نمیکند. (مجادله: 11) استقلال فکری دارد، (مائده: 48؛ انعام: 116؛ بقره: 166) در عین حال استبداد رأی ندارد و از مشورت دیگران بهره مند میشود. (شوری: 38) رفتار برتری جویانه ندارد. (قصص: 83؛ یونس: 83) نسبت به امانت و قول خود متعهد است. (مؤمنون: 8 و معارج: 22؛ اسراء: 34؛ آل عمران: 76؛ بقره: 177) خیانت نمیکند. (یوسف: 52) برای خودکفایی مالی تلاش میکند، (نحل: 14؛ مزمل: 20) اما بیش از حد مال اندوزی نمیکند (عامل استرس). (توبه: 34؛ تکاثر: 1) برای خود محدودیتهای ساختگی قائل نمیشود و خود را از نعمتهای پاکیزه دنیا محروم نمیکند. (مائده: 87؛ اعراف: 32) هدف اصلی او در بهرهگیری از نعمات دنیوی، سعادت اخروی است. (قصص: 77) در غذای مصرفی خود دقت میکند و هر چیزی را نمیخورد، (بقره: 172) به خصوص از مصرف موادی که اندیشه را مختل میکنند (مانند الکل) خودداری میکند. (مائده: 91) پرخوری و شکم بارگی نمیکند. (اعراف: 31) روابط جنسی تنظیم شده و کنترل شدهای دارد. (مؤمنون: 8-5) چشم چرانی نمیکند (یک انحراف شناخته شده روانی). (نور: 31-30) متقابلاً از خودنمایی تحریک آمیز هم پرهیز میکند. (نور: 31؛ احزاب: 32) از مزایای روانی تشکیل خانواده بهره مند میشود. (روم: 21) برای کنترل احساسات جنسی خود از مکانیسمهای دفاعی مانند سرکوب استفاده نمیکند، بلکه مکانیسمهای تطابق را به کار میبندد؛ یعنی در صورت امکان این غریزه را به طریق سالم ارضا میکند (حل مسئله با مکانیسم تطابقی تسلط و مهارت) و در غیر این صورت، از مکانیسمهای تطابقی دیگری مانند تصعید و تعلیه و دینگرایی استفاده میکند، (نور: 32 و 33؛ طلاق: 3-2) اما با غیر هم مسلک خود ازدواج نمیکند (به دلیل عوارض روانی برای زوجین و فرزندان که در جای خود اثبات شده است). (بقره: 221) به نظافت و بهداشت فردی اهمیت میدهد. (مدثر: 5-4؛ بقره: 222) سحرخیز است. (آل عمران: 17) رفتارهای خودتخریبی، خودآزاری و خودکشی ندارد. (نساء: 29) از آثار روانی انفاق بهره مند میشود. (بقره: 265) برای منابع ارزش قائل است و ریخت و پاش نمیکند. (اسراء: 27-26) در طول روز ساعاتی را به تمرکز فکری معنوی و نیایش میگذارند (طه: 14) و در اکثر حالات به یاد خداست. (جمعه: 10) اهل اتلاف وقت، لغو و بیهودگی نیست و از امور بی محتوا و بی نتیجه پرهیز میکند (مؤمنون: 3؛ فرقان: 72) و از بیکاری دوری میکند، اما همزمان به کارهای متعددی نمیپردازد (زیرا هر دو، منبع استرس هستند)؛ لذا با اتمام هر یک، کار جدیدی را آغاز میکند. (انشراح: 7)
شخصیت سالم از دیدگاه قران و اسلام دارای ویژگیهاییست که برشمرده شد.در نظام اسلامی کسیکه در منصب قضاء می نشیند می بایست دارای شخصیتی سالم از منظر و دیدگاه قران و آموزه های دینی باشد.
امیر المومنین علی (ع) در عهد نامه مالک اشتر ویژگیهای قضات شایسته را چنین بیان فرمودند : سپس از میان مردم برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند
پس از انتخاب قاضى، هرچه بیشتر در قضاوتهاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او برطرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان توبه نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.
در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران گرفتار آمده بود، که با نام دین به هواپرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مى آوردند.» (نهج البلاغه , نامه 53(
در روایات ویژگیهای متعددی برای قاضی بیان شده است که به نمونه هایی اشاره می کنیم .
1- علم و شناخت لازم ؛ قال الصادق علیه السلام : « کسی که فقه وشناخت اندکی نسبت به مسائل دین دارد , هرگز نباید به کار قضاوت چشم طمع داشته باشد .( میزان الحکمه , ج10, ص 4956)
2- رعایت عدالت ؛ قال رسول الله صلی الله علیه وآله : « من ابتلی بالقضاء بین المسلمین فلیعدل بینهم فی لحظه و اشارته و مقعده و مجلسه » « کسی که قضاوت بین مسلمانان را بر عهده می گیرد باید در نگاهها و اشاره کردن ها و جای نشستن و نحوه نشستن خود نسبت به آنها به عدالت رفتار نماید .» ( میزان الحکمه , ج10, ص 4957) وقتی قاضی وظیفه دارد در نگاه کردن و اشاره کردن و نشستن , عدالت را برقرار کند آیا در صدور حکم می توان عدالت را رعایت نکند .
3-پرهیز از طمع ؛ قال علی علیه السلام : « آفت قاضیان طمع است »( میزان الحکمه , ج10, ص 4971)
اکثر نظریههای مطرح شده در روانشناسی مثل روان تحلیلگری، نظریه روابط شیء، نظریههای انسانگرایی و وجودی، نظریههایشناختی و رفتاری و... به تبیین انسان به عنوان اساس نظریه خود پرداختند و شخصیت انسان را مورد تحلیل قرار داده و نحوه سلامتی و کمال او را به تصویر کشیدهاند. اما از آنجا که ذهن بشر محدود بوده و قادر به درک تمام ابعاد مخلوقات خدا از جمله انسان نیست، تمام نظریات مطرح شده در روانشناسی دارای نقصهای کلی یا جزئی هستند که این نواقص مورد نقد قرار گرفتهاند. در این میان، دین مبین اسلام که از طرف خالق او برای هدایت بشریت نازل شده، ابعاد او را به طور کامل به تصویر کشیده است. البته هر چند در نوشته حاضر آیات و روایات دینی جمع آوری شده ولی که تنها یک اسلامشناس واقعی میتواند حقیقت انسان و ابعاد او را از دین استخراج کند.آیین زندگی ساز اسلام که بر طبیعت و فطرت انسان استوار است (و تغییری در آن پدید نمیآید) نه تنها سلامت جسمانی و سلامت روانی خود فرد را در نظر دارد، بلکه آرامش و سلامت جامعه و عملکرد فرد در قبال آن را نیز نادیده نمیگیرد؛ زیرا اگر تنها رفتار فرد و احساس رضایت وی را در قبال خودش مورد نظر قرار دهیم، ممکن است این رضایتمندی با منافع افراد دیگر و آزادیشان در تضاد باشد. از آنجا که هدف روانشناسی اسلامی رسیدن به کمال مطلق و کسب قابلیت جانشینی خدا بر روی زمین و احراز شایستگی داشتن نفخه الهی است، هر عامل بازدارنده برای رسیدن به این هدف، از موانع رشد تلقی شده و آنچه رسیدن به کمال واقعی انسانی را فراهم کند، به عنوان سلامت و بهداشت روانی محسوب میشود.
وجود معیاری برای سنجش شخصیت داوطلبان منصب قضاء لازم و ضروریست و معاونت نیروی انسانی قوه قضاییه به نیک چنین سنجشی را در مراحل جذب و گزینش قضات قرار داده است.اما بنظر می رسد با توجه به تجربیات داوطلبین شرکت کننده در آزمون شخصیت متولیان امر معیارهای شخصیتی از دیدگاه قران و آموزه های اسلامی را رعایت ننموده اند و بجای آنکه معیار و سنجش شخصیت قاضی را با آیات قرانی و روایات معصومین (ع) که خاص جامعه اسلامیست قرار دهند از آزمونهایی استفاده شده است که خاص جوامع غیر اسلامی و شخصیت هاییست که هیچ سنخیتی با شخصیت مناسب برای قضاوت از دیدگاه اسلام و قران ندارد.به عنوان نمونه در یکی از سوالاتی که در مرحله کتبی برای داوطلبان طرح گردیده است عنوان شده،در خوردن مشروبات الکلی زیاده روی نمی کنم؟ 1-صحیح است 2-غلط است داوطلب منصب قضاء می بایست حتما یک گزینه را انتخاب نماید!!!هر عقل سلیمی می داند که چنین سوالاتی برای آزمودن شخصیت داوطلب قضاوت در جامعه اسلامی طرح نگردیده است. اصرار به پاسخ به چنین سوالاتی سبب می گردد که داوطلب اجازه برقراری ارتباط با روانکاو شخصیت نداشته باشد.بنابراین بنظر می رسد متولیان امر می بایست اولاً معیارهای سنجش شخصیت را با آموزه های قرانی و اسلامی منطبق نمایند و برای سنجش شخصیت داوطلبان از آثار دینی همانند قران و نهج البلاغه و روایات معصومین (ع) درباره شخصیت قاضی استفاده شود که چراغ راه هستند ثانیاً برای رهیافت به این مهم باید از کارشناسانی استفاده کنند که عالم به شخصیت مناسب قضاء از دیدگاه اسلام و قران باشند ثالثاً در کارگروه اعلام نظر راجع به شخصیت داوطلبان وجود کارشناسی دارای تحصیلات دینی و حوزوی مرتبط با شخصیت شناسی از دیدگاه اسلام الزامی بنظر می رسد.وجود نواقص در چنین مرحله نوپای جذب اجتناب ناپذیر است.امید است متولیان امر با بررسی همه جانبه موضوع نسبت به تطبیق شخصیت داوطلبان با معیارهای اسلامی در جهت شکوفا کردن نظام قضایی در جامعه اسلامی قدم بردارند و به پیشنهاداتی که در این راستا ارائه می گردد توجه و عنایت کافی داشته باشند.